بدون عنوان
یه شعر عمه جون واسم میخونه اسمش چشم چشم دوابری چشم چشم دو ابرو دماغ و دهن یه گردو حالا بذار دوتا گوش موهاش نشه فراموش چوب چوب یه گردن این هم گردی تن دست دست دوتا پا انگشتها.جورابها ببین چقدر قشنگه حیف که بدون رنگه ...
نویسنده :
فروغ كريميان
19:08