بدون عنوان
سيسموني من يه روز خوب كه تاريخ ٩٢/١٠/١١ (شب كريسمس 2014) بود، قرار شد كه اتاق منو اماده كنن همه دور هم جمع شدند. از جمله: مامان،بابا و خاله حميده(دوست مامانم) (اخه خانواده ي مامان و بابام تهران نيستن) بعضي از خاطرات خوب اون روز اينا هستن:يه روز سردزمستاني بود كه غروب بابا و مامان و خاله حميده رفتند خيابون بهار(بورس سيسموني نوزاد) و وسيله هاي منو گرفتن بعد اومدن و كلي خوشحالي كردن و عكس گرفتند و گذاشتند تو Facebook، كلا به قول مامان و باباي عزيزم يه شب رويايي و دوست داشتني بود. بابام خودش گهواره ي منو وصل كرد، ساعت ١٢شب تازه شام خوردن وتا ٢ صبح بيدار بودن.
نویسنده :
فروغ كريميان
14:34